گرمابه هایی که از خاطر شهر شسته شد
به گزارش وبلاگ داستان نویسی، تهران (پانا) - اگر دهه شصتی هم باشید حتماً حمام های عمومی یادتان مانده است؛ حوضچه هایی که دور آن می نشستیم و دلاک هایی که با کیسه پوست مان را می کندند و با لیف نوازش مان می دادند.
به گزارش ایران، گاهی اوقات برای دوش دریافت باید شامپو به دست جلوی دوش ها صف می کشیدیم و حوصله مان که سرمی رفت یکی می زد زیر آواز. معرفت و مهربانی رسم آدم های حمام عمومی بود؛ یکی آب روی سرت می ریخت، یکی توی رختکن لقمه نانی دستت می داد. یاری به استحمام سالمندان هم که یک وظیفه اخلاقی بود. اما از آن روزها دیگر جز خاطره ای کمرنگ نمانده و حالا حمام های عمومی یکی بعد از دیگری با همه خاطرات شان تخریب می شوند و برج های بدقواره جای شان را می گیرند؛ البته اگر بتوانند مجوز بگیرند وگرنه تبدیل به انبار کاسبان محل می شوند.
بر اساس آمار از هزار و 200 گرمابه تهران، فقط 70 گرمابه باقی مانده و آنهایی هم که مانده اند یا انبار کالا و ضایعات شده اند یا درحال تخریب هستند. کرونا هم که همان چند مشتری جسته گریخته را فراری داده و دیگر خبری از دود سیاهی که از دودکش تون شان بلند می شد، نیست.
گرمابه کوروش یکی از قدیمی ترین ساختمان های منطقه نظام آباد است. سال هایی که خبر از گاز و آب لوله کشی نبود، اینجا جایی برای سوزن انداختن پیدا نمی شد اما یکباره برکت از حمام رفت، مثل خیلی چیزهای دیگر. این را جعفر می گوید. کسی که سال هاست به تنهایی گرمابه کوروش را اداره می نماید و معتقد است حمامی به تمیزی اینجا پیدا نمی گردد. یکی از نمره ها را آشپزخانه نموده و بساط صبحانه را هم روی سکوی رختکن پهن نموده است: حاجی، برادر، بدون اجازه داخل نرو. اینجا آشپزخانه است. دست به چیزی نزن، آلوده می گردد. این را به کسی نمی گوید، نوشته ای است که روی در نمره چسبانده. قوری و کتری را روی پیک نیک می گذارد و با دو شستش پنیر را وسط لواش می مالد. تعارف می زند و می گوید: به هرحال این روزها باید بیشتر از قبل مراقب سلامتی مان باشیم.
جعفر عینک عظیمش را روی صورت جابه جا می نماید و می گوید: کار و بار ما قبل از کرونا هم تعریفی نداشت. این حمام 65 سال قدمت دارد و برای من هر کاشی اینجا تابلویی از یک خاطره است. یادش بخیر؛ اینجا 100 تا کمد داشت با این حال اینقدر مشتری می آمد که مجبور می شدیم ساک ها را روی قفسه ها بچینیم. دو نفر هم مأمور مراقبت از ساک ها و بقچه ها بودند. چند سالی هست به دستور وزارت بهداشت قسمت حمام های عمومی بسته شده و فقط نمره باز است. اینجا 20 تا حمام نمره دارد. مشتری ما هم فقط کارگرانی هستند که از شهرستان برای کار به تهران می آیند و هفته ای یک بار برای استحمام به ما سر می زنند. به هر حال آنها هم حمام احتیاج دارند و غروب چند نفری با هم می آیند و استحمام می نمایند. به غیر از این هم اگر یک وقت آب یا گاز کوچه ای قطع شد، مشتری جدید پیدا می کنیم. برخی روزها 8 تا و برخی روزها هم 3 تا مشتری داریم. اینجا فقط چراغش روشن مانده و هزینه آب و برق و گازش هم درنمی آید.
- چی داشتی؟
- آب خالی.
- 20 تومن.
جعفر کارت مشتری را می گیرد و می گوید از صبح تا الان فقط همین مشتری را داشتم. نرخ استحمام 15 تومن برای 45 دقیقه است، شست و شوی لباس هم 2 هزار تومن. شما قضاوت کن با این مبلغ صرفه ای دارد چراغ اینجا روشن بماند؟ پسر جوان که کیسه نایلونی را محکم به دست گرفته، می گوید: اگر این حمام نباشد ما چکار کنیم؟ یک سالی هست از ملایر برای کار به تهران آمده ام. توی یک مغازه در و پنجره سازی کار می کنم و شب ها هم همان جا می خوابم. هفته ای یک بار هم برای استحمام اینجا می آیم. توی این منطقه فقط همین یک حمام است. هربار هم که می آیم لباس هایم را می شویم و پشت بام مغازه پهن می کنم. خدا کند چراغ اینجا همواره روشن بماند.
به حمام دیگری سر می زنم؛ گرمابه زهره که خیلی هم شباهتی به حمام ندارد و بیشتر به انبار ضایعات شبیه است. این را می شد همان دم در هم متوجه شد. به هرحال اینجا هم خبری از مشتری نیست. درهای آهنی زنگ زده، کاشی شکسته و پیرمرد نگهبانی که روی تخت کنار در دراز کشیده است. با دیدن من تصور می نماید مشتری آمده و فوراً از جا بلند می گردد. نوشته روی دیوار را می خوانم: ورود معتادان به حمام عمومی ممنوع.
می گوید اینجا را این طوری نبین؛ گرمابه زهره 60 سال قبل برای خودش برو بیایی داشت. نامش سید رئوف است و 40 سالی هست که برای زهره کار می نماید. همین جا بازنشسته شده و چند سالی هم هست که همین جا نگهبانی می دهد و اگر هم مشتری ای برای حمام باشد، یکی از نمره ها را راه می اندازد: یک زمانی 16 نفر توی این حمام کار می کردیم و همه هم بیمه بودیم. من که از اول نگهبان نبودم، فنی بودم و توی قسمت موتورخانه حمام کار می کردم. کارم این بود که آتش دیگ چدنی را که ارتفاعش 6 متر است، روشن کنم و مراقب باشم آب سرد نگردد. دیگ عظیم چدنی تا 10 روز آب را گرم نگه می دارد و با فشار زیاد وارد لوله ها می نماید. باور می کنی تو سال های 60 مجبور بودیم سه نصف شب حمام را باز کنیم؟ وگرنه مشتری پشت در می ماند. یک بار نصف شب چند تا مأمور پلیس به مرد جوانی که ساک دستش بوده مشکوک می شوند و تصور می نمایند سارق است. مرد قسم می خورد که از حمام می آید ولی آنها باور نمی نمایند و می گویند نصف شب کدام گرمابه باز است؟ بالاخره آن مرد مأمورها را به اینجا آورد و ما هم گفتیم راست می گوید اینجا بود. با دیدن صورت رنگ پریده مرد گفتم این آقا مشتری ما است، چون خلوت ترین ساعت، نصف شب است معمولاً این موقع می آید. باور می کنی هنوز هم در تنهایی ام صدای مشتری را می شنوم که داد می زند آقا رئوف خشک بده، شامپو بده، تیغ بده!
سید رئوف به دیوار رنگ و رو رفته حمام اشاره می نماید و می گوید: از 16 تا حمام نمره فقط 6 تا نمره کار می نماید و بقیه هم که می بینی به این وضع درآمده. خیلی وقت است شرایط به این شکل درآمده و خبری از مشتری و کاسبی نیست. حمام عمومی 15 سال قبل بسته شد و الان هم شده انباری تولیدی کاشی و سرامیک. به هرحال باید از یک جایی درآمد کسب کرد و چاره ای هم نیست. زمانی دلاک های حمام زهره در تهران معروف بودند. خیلی ها به شوق مشت و مال دلاک اینجا می آمدند. صاحب حمام خیلی دنبال دریافت مجوز تخریب رفت اما مجوز نمی دهند. به حمام های عمومی فقط مجوز بازسازی می دهند. الان هر دوماه قبض گاز 500 هزار تومان می آید. قدیم با نفت سیاه دیگ چدنی را روشن می کردیم و پولش هم چیزی نمی شد. اینجا روزی 200 نفر مشتری داشت و وقت سرخاراندن نداشتیم. ای کاش مسئولان شهری از ما حمایت می کردند تا دوباره بتوانیم حمام را بازسازی کنیم.
از 70 حمامی که در تهران باقی مانده، اگر مشکل سرقفلی و مالک و مستأجری را حل نمایند، می توانند مجوز تخریب بگیرند تا یکسره این میراث دیرینه ایرانی از روی زمین محو گردد.
سید مهدی سجادی، رئیس اتحادیه گرمابه داران، سونا و ماساژ می گوید: مسائل حمام های عمومی از دی ماه سال 89 با آغاز هدفمند سازی یارانه ها آغاز شد: با اجرای هدفمندی یارانه ها یک دفعه آب بها 30 برابر شد. یعنی یک متر مکعب آب که 25 هزار تومان بود، 800 هزار تومان شد. این فرایند صعودی همچنان ادامه دارد. البته فقط آب نیست؛ فاضلاب و گاز هم به هزینه های حمام عمومی اضافه شد. حالا با این اوضاع چقدر باید پول استحمام از مردم بگیریم؟ کسانی که از حمام عمومی استفاده می نمایند قشر خیلی ضعیف جامعه هستند و حتی توان پرداخت 25 هزار تومان پول استحمام را هم ندارند. با این شرایط ادامه فعالیت حمام های عمومی توجیه مالی ندارد. بی توجهی به حمام های عمومی از سوی مسئولان شهری درحالی است که ترکیه با ساخت حمام های عمومی به نام ترکیش بس میراث ایرانی حمام عمومی را هم به نام خود ثبت جهانی نموده است. چندی قبل یک ایرانی با ساخت حمام عمومی در فرانسه توجه خیلی از فرانسوی ها را جلب کرد و حالا فرانسوی ها برای استفاده از این حمام 35 یورو می پردازند.
از انبار کاشی و سرامیک بیرون می آیم و دنبال دودکش تون حمام می گردم. نه دودی از پشت بام به هوا می رود و نه کسی با ساک به سمت حمام می آید.
منبع: خبرگزاری پانا