نامش یاد آور روزهای پهلوانی و قهرمانی ست

به گزارش وبلاگ داستان نویسی، خبرگزاری خبرنگاران-چهارشنبه 17 دی پنجاه و سومین سالگرد درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی است. خیلی ها به او لقب پوریای ولی زمانه یا رستم دستان شاهنامه را دادند اما شاید بتوان گفت او نه رستم بود و نه پوریای ولی. او غلامرضا تختی بود.

نامش یاد آور روزهای پهلوانی و قهرمانی ست

به گزارش خبرگزاری خبرنگاران از مشهد،به قلم سید وحید موسوی ،به نظر من تاریخ تولد و مرگ یک انسان همه زندگی او را تشکیل نمی دهد، آنچه که زندگی یک مرد را از نقطه آغاز تا لحظه مرگ می سازد شخصیت، روحیه جوانمردی، صفا، نسانیت و اخلاقیات اوست.

اهل طهران بود 5 شهریور 1309 در خانی آباد پایتخت به دنیا آمد، رجب خان (پدرش) نامش را غلام حضرت رضا (ع) نهاد، وی در خانواده ای سنتی قد کشید، دو برادر و دو خواهر داشت که همه آن ها از وی بزرگ تر بودند.

غلامرضا تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد، تختی همراه کار، به ورزش زورخانه ای و کشتی نزد پهلوان سید علی حق شناس پهلوان اول ایران و پایتخت می پرداخت.

عشقش ورزش و مردم و به صورت کلی بچه محل هایش بود، در سال 1327 به خدمت سربازی رفت و در 25 مهر همان سال در اداره راه آهن استخدام شد، پیشینه کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت.

غلامرضا دوران جوانی خود را تفکر داشتن جایگاه مردمی در نظر داشت و بارها و بارها پرچم ایران را در جهان به اهتزار در آورده بود، ابتدا به ساکن مورد کم توجهی ورزشی قرار گرفت اما توانست با استعداد که دارد بارها و بارها حریفان خودش را خاک کند، قطعا در مورد قهرمانی های تختی برایمان سخن های بسیار گفته اند اما آنچه که امروز بر سر زبان هاست جهان پهلوانیش می باشد مردی که تمام دار و ندار خود را صرف لبخند مردمش میکرد.

نگاهی کوتاه به دوران طلایی ورزش

در المپیک 1956 ملبورن به همراه امام علی حبیبی نخستین مدال های طلای تاریخ ورزش ایران در بازی های المپیک را کسب کرد، او با یک مدال طلا و دو مدال نقره المپیک، دو طلا و دو نقره قهرمانی جهان و یک طلای بازی های آسیایی در فهرست برترین های قرن فیلا در جایگاه سیزدهم واقع شده است.

وی یکی از سه کشتی گیر ایرانی (در کنار امام علی حبیبی و عبدالله موحد) است که تصویر آن ها در تالار افتخارات فیلا نصب شده است.

تختی کشتی باستانی را در سال 1324 در زورخانه پهلوان سید علی آغاز کرد، در سال 1329 در 20 سالگی به عضویت باشگاه پولاد درآمد و به صورت حرفه ای زیر نظر حبیب الله بلورکشتی آزاد را برای شرکت در مسابقات قهرمانی آغاز کرد و در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد، تختی در رقابت های قهرمانی کشور طی سال های 1329 تا 1338 هشت بار قهرمان کشور شد.

او در سال 1951 در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دسته 79 کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه هم تیمی اش؛ محمود ملاقاسمی (نقره 52 کیلو)، محمدمهدی یعقوبی (برنز 57 کیلو) و عبدالله مجتبوی (برنز 73 کیلو)، برندگان اولین مدال های بین المللی تاریخ کشتی ایران بودند، او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقره خود را در 22 سالگی تکرار کرد، چهار سال بعد در المپیک 1956 ملبورن در یک وزن بالاتر؛ 87 کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امام علی حبیبی نخستین مدال های طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند. تختی در مسابقات قهرمانی جهان 1959 تهران، 1961 یوکوهاما و 1962 تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید.

در المپیک 1960 رم هم با 5 پیروزی با ضربه فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک مدال نقره وزن 87 کیلو را گرفت، وی که کشتی را از میان وزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دسته های بالاتر رفته و از سال 1962 به دسته 97 کیلوگرم پا گذاشت، اما تعیین شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پا به سن گذاشته سخت است و او در المپیک 1964 توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد.

غلامرضا رضا مرد بود، مرد دوران خودش که نامش تا ابد بر دل جوانان مرز بوم حک شده است، در گذشته جهانی نا مردها کوچک تر از آن چیزی بود که امروز شاهد آن هستیم، مردم قلبشان برای هم می تپید و غم همسایه غم همسایه دیگر بود، روزگاری نه چندان دور و کمتر از نیم قرن گذشته.

حال چه به بر سر این کشور و قهرمانانش آمده، قهرمانانی که امروز به پدران و مادرانی مبدل شده است که برای ساختار زندگی فرزندانشان جانانه می جنگند، افرادی که نقش تاثیر گذار قهرمانی را در کانون خانواده برعهده داراند، حال جایگاه این قهرمانان تغییر کرده، از دولت مردان برایتان نخواهم گفت چرا که آنان خود را منجیان مردمانشان می دانند اما هیچ گاه باکفش هم نوعان خود در راستا سخت زندگی قدم نگذاشته اند.

گاه وقتی خبر رویداد های اقتصادی به دور از انساینت را از رسانه ملی دریافت می کنم اتفاقاتی که با جهانیی تختی فاصله بسیار داشت فکر تمام وجودم را فرا میگیرد که ما چه بودیم و چه بر سرمان آمده است.

در کتاب خاطرات تختی آمده است که:

ورزش ابتدا برای من نوعی سرگرمی بود، مدتی خیال قهرمان شدن مرا به وسوسه انداخت اما همیشه معتقد بودم که ورزش برای تندرستی و سلامتی جان و تن با هم لازم است، با آنکه علاقه فراوانی به ورزش داشتم ولی محبور بودم که در جستجوی کار برآیم، زندگی نان و آب لازم داشت، به نظر من تاریخ تولد و مرگ یک انسان همه زندگی او را تشکیل نمی دهد، آنچه که زندگی یک مرد را از نقطه آغاز تا لحظه مرگ می سازد شخصیت، روحیه جوانمردی، صفا، نسانیت و اخلاقیات اوست.

در 30 بهمن 1345 با شهلا توکلی ازدواج کرد، حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در 11 شهریور 1346 به دنیا آمد، یکی از جا هایی که تختی همیشه می رفت، گل فروشی رز نزدیک چهارراه تخت جمشید (طالقانی کنونی) بود، این گل فروشی هنوز هم هست، تختی گل های باغچه خانه اش را می چید و دسته می کرد و می برد گل فروشی رز که فروش برود اما هربار که گذرش به آن جا می افتاد، مردم دور و برش را می گرفتند و با او گرم حرف زدن می شدند، تختی هم می خواست مهربانی آن ها را جبران کند. همین بود که از ده تا دسته گل، یک دسته هم به گل فروشی نمی رسید.

یکی از رویداد های زندگی تختی پیشنهاد به او برای بازی در فیلم سینمایی بوده است، فردین که از دوستان تختی بود، او را بر می انگیزد که بازیگر سینما بشود، فردین به او می گوید: بلور بازی کرد، تو هم بیا و بازی کن. حتی پیشنهاد می دهند در فیلم های تبلیغاتی بازی کند. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل می دهند. می گوید: من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختی ها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.

تفکرات تختی در روزگار خودش از وی نام ماندگار ساخت حماسه قهرمانی با درون مایه پهلوان ماندن جهان پهلوانی لغب کوچکی نیست که غلامرضا آن را ارمغان آورد.

تختی در 17 دی 1346 در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت، او دو روز قبل از مرگش یعنی 15 دی، وصیت نامه اش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره 202 تحت شماره 3428 و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها 4 ماه داشت)؛ به ثبت رسانده بود.

درباره دلایل مرگ او اختلاف نظر های زیادی وجود دارد، براساس اخبار منتشره در روزنامه های اطلاعات و کیهان 18 دی 1346 غلامرضا تختی به خاطر وجود اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی خودکشی کرده است، از انگیزه های ممکن برای خودکشی، مواردی، چون ناکامی هایش در مسابقات در خاتمه عمر ورزشی تختی نام برده می شود.

با این حال عده ای از دانشوران مرگ وی را مشکوک می دانند، این عقیده که ساواک او را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانده است، در بین مردم وجود داشته است.

براساس اخبار منتشره در روزنامه های اطلاعات و کیهان 18 دی 1346 غلامرضا تختی به خاطر وجود اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی و خود کشی کرده است.

علی شاه محمدی کارگردان مستند شهسوار درباره زندگی تختی، در این باره می گوید: در این فیلم هم به صورت مستند و هم به صورت دراماتیک به زندگی تختی پرداخته ام و سؤال اصلی فیلم بر این محور است که تختی خودکشی کرد یا کشته شد؟ در پاسخ به این پرسش، برخی افراد در این فیلم با دلایل متقن و موجه می گویند که تختی خودکشی کرده و برخی هم با دلایل متقن و موجه دیگری می گویند که تختی به قتل رسیده است، هیچ رجحانی میان این افراد و دلایلی که برای نظرشان ذکر می کنند در مستند وجود ندارد و قضاوت در این باره را به عهده خود مخاطب گذاشته ایم، به این دلیل که خود ما هم از این دلایل قانع نشده ایم.

حال تختی هر روز در یاد پهلوانان و قهرمانان و فرا تر از آن مردم کشورش می باشد از تختی میتوان به عنوان مرد نام برد چرا که این روزها واژه مرد برای دولت مردان کشور لحاظ می شود که این موضوع خود حدیثی نا نوشته است.

به امید روزهای بهتر برای کشور عزیزمان ایران

سید وحید موسوی 17 دی 1399 مشهد

منبع: خبرگزاری آریا
انتشار: 24 بهمن 1399 بروزرسانی: 24 بهمن 1399 گردآورنده: romantizm.ir شناسه مطلب: 1066

به "نامش یاد آور روزهای پهلوانی و قهرمانی ست" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نامش یاد آور روزهای پهلوانی و قهرمانی ست"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید