تبریزی ها به این زن افتخار می کنند، ماجرای اولین دختری که کارت بازرگانی گرفت

به گزارش وبلاگ داستان نویسی، رقیه حاتمی پور، رئیس انجمن دوستی ایران و استرالیا و کریم قربانی بازیگر سینما و تلویزیون مهمانان شب نشینی شدند.

تبریزی ها به این زن افتخار می کنند، ماجرای اولین دختری که کارت بازرگانی گرفت

کریم قربانی بازیگر ایرانی است. کریم قربانی متولد 1 مرداد ماه سال 1336 در شهر انزلی است. کریم قربانی از جمله بازیگرانی است که لحجه شیرین محلی دارد و کریم باقری در بیشتر فیلم هایی که در آنها ایفای نقش کرده است با همان لحجه شیرین بوده است. از طرفی حضور کریم قربانی در فیلم ها و سریال های طنز پررنگ تر از کارهای جدی بوده است. در ادامه صحبت های کریم قربانی را می خوانیم.

در بخش اول گفتگو رقیه حاتمی پور گفت: من اهل تبریز هستم و در آنجا زندگی می کردم. وقتی که دیپلمم را گرفتم، به دلیل شرایط انقلاب فرهنگی موجود در کشور نتوانستم وارد دانشگاه شوم.

او اضافه کرد: اما از آنجایی که علاقه به کار کردن داشتم، از همان زمان آغاز به فعالیت های اقتصادی کردم. بنابر سابقه پدرم در بازار که یکی از تجار تبریز بود، من را به دوستش که در کار ساخت و ساز ساختمان بود، معرفی کرد و من در آنجا فعالیت خود را آغاز کردم.

حاتمی پور توضیح داد: من در آن شرکت توانستم فعالیت خوبی داشته باشم، به طوری پیشنهاد گرفتن 5 درصد از سهام آن شرکت را به من دادند. من در همان سن کم مدیر فروش، مدیر کارگاه و عضو هیئت مدیره شدم.

وی ادامه داد: من فرزند ارشد خانواده بودم و پدرم را یک سال بعد از انقلاب از دست دادم، مسئولیت زندگی یکی از محرکه های زندگی بود. من در شرکت ساخت و ساز ساختمان توانستم توانایی های خودم را کشف کنم و خوب جلو بروم و حتی توانستم با اعتماد هیئت مدیره شرکت 66 سند منگوله دار را در سن 20 سالگی برای مردم امضا کنم.

حاتمی پور گفت: بعد از 4 سال کار در آن شرکت، آغاز به کار صادرات نساجی کردم و اولین خانمی هستم که در تبریز کارت بازرگانی گرفتم. اما من در نساجی پیروز نبودم، به دلیل اینکه بازار های جهانی اجازه نمی داد ما محصولاتمان را با قیمت واقعی در بازار ارائه کنیم.

او گفت: در نهایت من در سن 30 سالگی وارد صنعت گردشگری شدم. البته علاقه مندی من به صنعت گردشگری به تربیت خانوادگی من برمیگردد. پدر من همیشه در تعطیلات آخر هفته ما را به جا های دیدنی می برد، که همین موضوع باعث علاقه مندی من به گردشگری و سفر شد.

رئیس انجمن دوستی ایران و استرالیا، اظهار کرد: ما هیچگاه نتوانستیم طبق یک برنامه و فرایند صحیح کشور ایران را به دیگر کشور های جهان معرفی کنیم. اگر ما تبلیغاتمان را طبق یک برنامه جلو ببریم صنعت گردشگری را ما هم رشد خواهد کرد.

وی توضیح داد: انجمن های دوستی ایران با سایر کشورها، در قالب چند کمیته، فعالیت هایی را برای جذب ایرانیان خارج از کشور یا خارجی هایی که علاقه مند هستند، در آن کشور مخاطب با ایران همکاری داشته باشند، انجام می دهد.

حاتمی پور ادامه داد: کشور استرالیا بعد از آمریکا و کانادا بیشترین تعداد مهاجر ایرانی را دارد. دانشجویان زیادی علاقه مند به تحصیل در دانشگاه های این کشور هستند. انجمن نیز پل و بستری برای انجام راحت تر اینگونه فعالیت ها است.

او در پایان گفت: شهفرایندان استرالیا، مردمانی با خصوصیات مشابه جنوب شرق آسیا هستند. در حال حاضر هم استرالیایی به ایران سفر میکنند و هم ایرانی هایی که به این کشور سفر می کنند، نظرات مثبتی در این باره دارند.

در بخش دوم گفتگو قربانی گفت: اولین تجربه بازیگری من در سریال (روزگار خوش حبیب آقا) در سال 1382 بود. این کار یکی از کار های خاطره انگیز من است که همراه سیروس گرجستانی نقش خود را ایفا کردم.

او ادامه داد: پیشنهادات زیادی برای بازیگری به من شد که می گفتند بدون لهجه بازی کن، اما من با اینکه می توانستم تهرانی صحبت کنم، قبول نکردم.

قربانی اظهار کرد: تنها در دو فیلم قبول کردم بدون لهجه بازی کنم یکی سریال خانگی شهرزاد و دیگری یک فیلم 40 دقیقه ای که نقش یک خان لر را داشتم.

وی گفت: نقطه آغاز من در زمینه بازیگری از آنجا آغاز شد که محمد رضا هنرمند قصد اجرای یک تئاتر را در بندر انزلی داشت. خوشبختانه بازیگری که قرار بود یکی از نقش ها را بازی کند نتوانست در تئاتر حضور پیدا کند و من به جای او نقش را بازی کردم.

این بازیگر شیرین لهجع ادامه داد: من از اینکه خودم را بگیرم خوشم نمی آید، دوست دارم در بازیگری هم خودم باشم، تهش این است که کارگردان خوشش نمی آید و می گوید این کار را نکن.

او توضیح داد: من به عشق همسرم 14 سال ازدواج نکردم همسر خوبی داشتم وحتی نتوانستم بعد از او به ازدواج دوم فکر کنم. هربار که سر خاک همسرم می روم، حس میکنم تازه او را از دست دادم و برای او گریه می کنم.

بازیگر سینما و تلویزیون اضافه کرد: من پسرم را هم از دست دادم، وقتی می خواستیم جنازه پسرم را تحویل بگیریم از من خواستند اعضای بدن او را اهدا کنم، اول گفتم خیر، اما بعد قبول کردم. وقتی به خانه آمدم نامه پسرم را که درخواست اهدای اعضای بدنش را نوشته بود، دیدم و از کاری که انجام دادم، شاد شدم امیر من در حال حاضر زنده است.

منبع:برنا

منبع: رکنا
انتشار: 2 فروردین 1401 بروزرسانی: 2 فروردین 1401 گردآورنده: romantizm.ir شناسه مطلب: 1646

به "تبریزی ها به این زن افتخار می کنند، ماجرای اولین دختری که کارت بازرگانی گرفت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تبریزی ها به این زن افتخار می کنند، ماجرای اولین دختری که کارت بازرگانی گرفت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید